هنووووز سرگیجه دارم...
آنقــــــــــــدر...
درتوغرق شده بودم ...
که یادم رفته بود ...
سالهایی که گذشت...
کـــــــجا بوده ام...
ومن ...
با تو...
هیـــــــــــچ تناسبی
ندارم!!!
هنووووز سرگیجه دارم...
آنقــــــــــــدر...
درتوغرق شده بودم ...
که یادم رفته بود ...
سالهایی که گذشت...
کـــــــجا بوده ام...
ومن ...
با تو...
هیـــــــــــچ تناسبی
ندارم!!!
در آغـــوش خودم هستـــم!
مـــن خـــــــودم را در آغوش گرفتـــه ام…!
نه چنـــدان با لطافتــــ
نه چنـــدان با محبتــــ…
امّــــــــا...
وفــــادار….وفـــادار….
پیـرهن یادگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاری میپوشی...
سراغ شیشه ی نازک احســـــــــــــــــــــــاسم میری!!!
که چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی!!!
هربار من برای آشتی پیش قدم شدم وتــــــــــــــــــــــــــــــــــــومشتاقانه پذیرفتی
این بار!
نه دلـــــــــــــــــی دارم که مشتاق آشتی باشه ونه پای پیــــــــــــــــــــــش قدم شدن
بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرو جان من...
بذار دلم توآتیش دوســـــــــــــــــــــــــــــــــت داشتنت بسوزه
ودل تو از فکـــــــــــــــــــــــــــــــــــر با،دیگری بودن من!!
تمام یادگاریها رو هم یکجا جمع کنی من فقط" آهستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه " زیرلب ،میگم
"دوستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم"
اماخسته ام...
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرو...
خسته م کردی،خســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــته...
بعضی وقتــــــــا مجبوری تو فضــــــــای بغضت بخنــــــــدی...
دلــــت بگــیــره ولـــی دلــگــیــری نــکــنی...
شــــــــاکی بشی ولی شکایت نکنــــــــی …
خیلی چیــــــــزارو ببینی ولی ندیدش بگیــــــــری …
خیلی هــــــــا دلتو بشکنن و تــــــــو فقط سکــــــــوت کنی...
گل نرگس چه شود بوسه به پایت بزنم !..
تابه کی خسته دل از دور صدایت بزنم؟؟...
گل نرگس نکند مهر زمن برداری !
داغ دیداررخت را به دلم بگذاری!
کاش تو بودی ...
توباشی دیگران هیچند...
کاش توبودی..
ماه من...
عشق من...
بیا...
عزیز نامهربوم،وقتی میگم دارم فراموشت میکنم به این معنین نیست که دلم جای دیگه گیره .ابدا
خونه ی دلم ازآن توست ...
فقط دارم ازت دورمیشم تا قید وبندی برات نباشم
میدونم، میشناسمت ،چندوقت میری بعد برمی گردی..
میخوام وقتی برگشتی "منی" نباشه ک تو باز ،برگردی به"اون"
برگردی ب زندگیت
برگردم ب زندگیم
بی تو
باعشق تو
بدون تو
وبدون دغدغه ی نبودنت ..
اگه سردم باهات...
اگه جواب سلامت رو نمیدم ...
میخوام ک بری آزاااد ...
بری ...
بااینکه دلم میمیره برات
"مهرت همیشه دردلم می ماند"
ومن ...
متعهدم ب مهرت...
خیالت تخت...
هیچ گاه به خاطر هیچکس از ارزش هایت دست نکش
چون اگر روزی آن فرد از تو دست بکشد
تو می مانی و یک من بی ارزش
سلام تو بوداره!!
بوی شروع وشکستن دوباره ...
دیشب چرااا سلام کردی ؟؟؟
من ک سرم پایین بود ،
تو عوالم خودم بودم
تو حتی منو باسلام کردنت ترسوندی !!
خواهشا نباش ،وقتی دارم فراموشت میکنم ...
میدونی
خووووب که فکر می کنم...
می بینم...
خوووب شد که
تن به خواسته ی تو ندادم
" اینو تو گوشت فرو کن هرگز تن به خواسته ی حرام نخواهم داد ،حتی اگر بمیری ،حتی اگر بمیرم!! "
ﻗـــﻬـــﺮﻫﺎ ﺑـــﻬـــﺎﻧــــﻪ ﺍﺳــــﺖ !!!
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﯼﺳﻴﺎﻩﺷﺐ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﯾﮏ
ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﺳﭙﯿﺪ ﺑﯿﺎﺑﺪ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ !!!
ﻭ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﻭﺩ ...
ﺩﺭ ﺳﭙﻴﺪﯼ ﺭﻭﺯ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﺳﻴﺎﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻴﺎﺑﺪ
ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ
ﺳﻴﺎﻩ ﻳﺎﻓﺘﻪ !!!
می خنـــــــــــــــــدم!
دیگر تب هم نــــــــدارم
داغ هم نیـــــــــــــستم
دیگر به یاد تــــــــــــــــــــــــو هم نیستم
ســـــــــــــرد شده ام
سرد ســــــــــــــــــــــرد
نمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدانم
شاید…
شاید دقــــــــــــ کرده ام!
کســــــــــــــــــــی چه می داند…
بی حســـــــــــــ م کردی....
نسبت به تمام حســــــــــــــــــــهای دنیا...!
روزگاری خواهد رسید...
همچنان که در آغوش دیگری خفته ای...
به یاد من...
ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!
دلت هوایم را خواهد کرد...
به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را...
مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی: من تو را میخواهم!
این چه عشقی یست که تا این حد، بی حد است؟
که تا ندارد...
اندازه ندارد...
آنقدر پر زور است که تمام راه ها را می پیماید....
و زنگ ها را می زند ...
و دستهارا گره می کند...
و نگاه ها را بهم می دوزد...
و آخر.....
من ِبی طاقت را تاب می دهد تا صبور بمانم برای تو...
تو....
ندان که دوستت دارم!
بابا لنگ دراز عزیزم
تمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم!
وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو میریزد ... چیزی شبیه غرور!
بابا لنگ دراز عزیزم لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم ...!
بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند ... نمیگذارم ... نمیخواهم ...!
بابا لنگ درازِ من همین که هستی دوستت دارم ... حتی سایه ات را که هرگز به آن نمیرسم!
خدامیدونه که چقدر دلم برات تنگ شده
الان حدوداًساعتیه ک معمولا باهم حرف میزدیم حرف که ،نه اس میدادیم
جوری ک دلم لرزید مطمئنم تو هم یاد من افتادی ....
واشک وخاطراتی مبهم از گذشته...
دیدمت...
به ثانیه نکشید تلاقی نگاه من وتو...
اما...
الان خوبم...
حالم خیلی خوبه...
می گم که
باید باشی ...
همین قدر هم کافیه برای سبک شدن دلم
توعزیز دلمی
نگاهت اما حرف داشت
ومن نفهیمدم
...
گاهی ندانسته از یک نفر بتی درست میکنی
آنقدر بزرگ که از دست ابراهیم نیز کاری بر نمی آید.
یک جاهایی بی تو نمی شود . . .
وقتی سردم می شود
وقتی تنهایم
وقتی همه هستند
غیر از تو . . .
نه !
یک جاهایی بی تو نمی شود
تو بایدباشی
تا من آرام باشم ...
وقتی دلت با من نیست..
...
بودنت مشکلی را حل نمی کند!
...
فقط دلتنگـــــــــترم می کند!
می دانستم غزل خدافظی ات مثنوی هزار برگ خواهد شد
اما سکوت
کردم
نه به علامت رضا.. ! نه به علامت تسلیم
واژه ها در دهانم یخ بسته بودند
بی هیچ کلامی به خدایت سپردم
و کودکانه چشم هایم را به در دوختم
سالها گذشته است .
و من همان ساده ی قدیمی ام
کمی شکسته شده ام
اما هنوز هم عاشق خوشباورم
آنقدر ک اگر برگردی و بگویی
پشت چراغ قرمز مانده ام
باور خواهم کرد...
اگر با کسی نیستم
خوشحال نباش ،
وقتی تنها ماندم
یعنی هنوز
تو را
نبخشیده ام!
نـــه ...
الـآن نـــــه ...
فعلـادورت شـلوغــــه ... !!
تـَنهـآت که گــُذآشتــ ..
یـآدمـَن میـُفتی ...
اونـوقتــ دیگـهـ شـَرمـَنده ...
چـون احتمـآلـا ...
مـَن دیگهـ تـَنهـانیـستــم…
خـــوشبختی يعنـــي
واسه كسي كه برات مــهمه ،
مهم بــــاشی !
همــین !
دِلـَـم چـِــہ کـُودکــآنــِـہ بَهــآنـــہ ےتـُـورآ
میگیرَد
امــا تـُـوبُزرگانـِــہ بــِـہ دِل نـَـگیر
فَقَط بـــِـگو:کـُودکــــ است دیگــَــر ....
نــِــمے فَهمـَـد...!!!
حَســــــرَتــ ـــــ !
یعنے رو بـﮧ رویــــَــــمـ نِشَستـﮧ اے
وَ باز خیســـــےِ چِشمـــانــَـمـ را ،
آن دَستمآلِ خُشکــِ بے اِحسآس پاکــ کُنــَـــد
حَســــــرَتــ ـــــ !
یَعنے شآنـﮧ هایَتــ دوش بـﮧ دوشـَــــــمـ باشَد
اَما نَتوانــَــم اَز دِلتَنگے بـﮧ آن پَناه بِبـــــــرَمـ
حَســــــرَتــ ـــــ !
یَعنے تــــ ــــو کـﮧ در عینِ بـــــــــودَنتــ
داشتَنتــ را آرزو مے کُنــــَــــم ـ!
نه آغوشت را می خواهم
نه یک بوسه ، نه نوازش عاشقانه
نه حتــــــــــــــــــی بودنت را.......
چقدر کم توقع شـــــــده ام
همین که بیایی از کنارم رد شوی برایم کافیست
مرابه آرامش می رساند
حتـــــــــــــــــــــی
اصطحکاک سایــه هایــمان
فراموش می کنم ...
همیه ی دنیا را...
ولی
« تــــــــــ♥ــــــو»
را
هرگز!
یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه
بدی هاش یادت میره
نامردیش یادت میره
بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره
وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره
فقط میگی
خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!
تعداد صفحات : 10